ولی نکته ای قابل بحث در این مقاله این است که با فرزند پر توقع چطور برخورد کنیم؟
دلیل پرتوقع بودن فرزندان پر توقع بودن والدین
پر توقع بودن والدین قطعاً یکی از علل پر توقع شدن فرزندان است. هنگامی که فرزندان شاهد رفتارهای والدین خویش هستند پر توقع بودن را یاد می گیرند و آن ها را الگوی خود قرار می دهند. به عنوان نمونه هنگامی که پدر خانواده از غذای تدارک دیده همسرش ایراد می گیرد و دائم غر می زند، و تشکر و قدر دانی نمی کند، یا مادر خانواده از لوازم و میوه های خرید کرده همسرش ایراد می گیرد، همه این مسایل به صورت غیر مستقیم بر روی فرزند تأثير گذاشته و پر توقع بودن و ناسپاسی را در وی می پروراند.
محبّت ها و پشتیبانی های افراطی و نابه جا
بی شک باید به فرزندان محبّت کرد و شما نقش یک والد حمایتگر را باید بازي کنید. ولی باید بسیار مواظب باشیم که این محبّت ها و حمایت ها، افراطی و نابه جا نباشد. مثلا آن ها باید یاد بگیرند کارهای شخصی شان را خود انجام دهند و در منزل مسوولیت هایی را قبول کنند و به عهده بگیرند.
ولی گاهی والدین از سر دلسوزی و محبّت!! کودکان را بی مسوولیت بار می آورند و کارهای شخصی کودکان را هم خود انجام می دهند. پدر به فرزندش میگوید:« برو نان بخر» مادر می گوید:« نه هوا سرد است، بچه ام سرما میخورد.بچه ام خسته است. گناه دارد! خودم می روم!!» گاهی هم والدین بدان جهت که پسرم یا دخترم، درس و کنکور دارد کوچکترین مسئولیتی به وی نمی دهند و حتی سینی آب و غذا و آب میوه برای فرزندشان می برند و میآورند.
روشن است که چنين حمایتها و محبتهای بیجا و افراطی، اولاً اعتماد به نفس کودکان را خراب می کند وآنها را وابسته بار میآورد، ثانیا ارام ارام ، این انتظار و توقع برای شان به وجود می آید که سایرین کارهای آن ها را انجام دهند.
هم نشینی با افرادی که از سطح مالی خود بالاتر هستند
معاشرت ها و همنشینی ها بر روان ما اثر می گذارد. چنانچه با خانواده هایی که در سطح پائین تر از شما هستند معاشرت کنید، خصوصیت سپاسگزاری در شما تقویت می شود ولی چنانچه با افرادی که سطح درامد و سطح زندگیشان از شما بالاتر است همنشین شوید، حس کوچکی بروز می کند و آرام آرام نسبت به داشته های خود بی تفاوت خواهید شد.
در چنين شرایطی کودک و نوجوان دائم به قیاس برخواهند آمد و آغاز به بدرفتاری و بهانه گیری می کنند برای این که می خواهند که از امکانات بالاتری بهره مند باشند.
قطعاً در اینگونه معاشرت ها باید تجدید نظر شود برای این که کودک و نوجوان را تحتتأثیر قرار خواهد داد. چه بهتر که معاشرین ما با وضعیت اقتصادی و فرهنگی ما هماهنگ باشند و والدین بتوانند کنترل و نظارت لازم را در پرورش فرزندان داشته باشند.
والدین برای فرزندان الگو هستند، آن ها زمانی فرزندان سالمی به لحاظ جسمی و روانی خواهند داشت که از دانش و مهارت لازم جهت رشد خود و رشد آنان برخوردار شوند.
دادن پاداش های بیجا
در پاداش دادن باید به چند نکته توجه كرد. اول این که پاداش ها مناسب با عملکرد و اندازه رفتار فرزند باشد. به عنوان مثال میگویید چنانچه غذایت را بخوری، به شهر بازي می رویم و هرچه خواستی میتوانی سوار شوی و استفاده کنی، یا این که اگر در ریاضی نمره خوبی بگیری، برایت کامپیوتر شخصی می خرم و...
این پاداش های بزرگ که تناسبی با کار فرزند ندارد، او را متوقع بار میآورد. دوم این که پاداش ها باید گوناگون باشد. به عنوان مثال برای پاداش به بچه، مدام برایش خوراکی نخرید. گاهی پاداش میتواند رفتن به مهمانی باشد. گاهی بازي کردن با او و گاهی هم خرید خوراکی یا وسایل بازی.
برخورد با بچه های متوقع
فرزندتان را بشناسید
در آغاز اطلاعات و اگاهی خویش را در مورد دوران نوجوانی افزایش دهید. با آشنایی خصوصیت های دوره نوجوانی متوجه خواهید شد که بعضی از رفتارهای ناخوشآیند آنان طبیعی است. همچنين با فرزندانتان در مورد خصوصیت های دوره نوجوانی حرف بزنید و اطلاعات وی را در مورد این مرحله بحرانی افزایش دهید.
چگونگی تقویت روحیه
بچه ها از ما یك تصویر ذهنی بدست می آورند كه این تصویر، معلول شیوه ماست. به عنوان مثال چنانچه از كودكی سوال کنید كه پدر و مادرت چه رفتاری دارند، ممكن است بگوید تا حرفی به آن ها می زنم، داد می زنند یا برعكس، بگوید خيلي حوصله دارند.
برخورد ما در مقابل فرزندانمان، هنگامی که نمی خواهیم خواست آن ها را برآورده كنیم، باید همراه با اعتماد و صمیمیت باشد و در عین حال باید این ارتباط علائمی از جدیت و گفتگوهای دوطرفه داشته باشد. والدین نباید احكام خود را بستهبندي كنند و تحویل فرزندانشان بدهند. ما باید برای هر رفتار خود توضیح قانع كننده داشته باشیم.
در اینصورت فرزندمان یاد می گیرد كه با محیط پیرامون هم به نحوه ای عاقلانه و تحلیلگرانه برخورد كند. احكام بستهبندي شده سبب می شود بچه ها دنیا را سیاه و سفید ببینند. در دنیای امروز كه بچه ها مجراهای ارتباطی زيادي دارند، نمی توان به صورت تحكمی برخورد كرد بلكه باید با قدرت استدلال و رابطه عاطفی برخورد كنیم.
الگوی مناسبی باشید
بعضی از والدین از همه چیز و همه کس ایراد می گیرند و به دنبال ایرادگیری از یکدیگر و افراد دیگر هستند، باید دانست که فرزندان ما آیینه رفتار ما هستند، به همین علت چنانچه میخواهید فرزندتان شکرگزار و سپاس گذار باشد، برای آن ها الگوی مناسبی باشید و از محبّت های افراد دیگر به خصوص اعضای خانواده قدردانی و سپاسگذاری کنید.
بر نقاط ضعف او تأکید نکنید
عصبانیت ها، پرتوقعی ها و لجبازی های نوجوانتان را جزء ویژگی های شخصیتی و ماندگار او در نظر نگیرید. این رفتارهای منفی بخش جدایی ناپذیری از دوره نوجوانی و گذر است. در مقابل به رفتارهای مناسب وی اگرچه اندک و ناچیز باشد، توجه کنید و حس خوب خود را در مورد رفتارش بیان کنید.
روش بیان کردن« نه» به كودک
فرزندان ما ممكن است خواسته هایی داشته باشند كه برآورده كردن آن ها به صلاح نباشد. با چنين فرزندانی چه برخوردی باید داشته باشیم و چطور می توانیم آن ها را قانع كنیم؟ در این مواقع شما چه برخوردی با آن ها دارید؟ باید بدانید كه درخواست فرزندان طبق میل و نیاز آنهاست، ولی در بعضی مواقع، برآورده كردن این میل و نیاز ممكن است به مصحلت نباشد. ارضای خواسته ها و نیازها باید بگونه ای باشد كه راه را برای رشد شخصیت فرد باز كند.
به این معنی كه اگر مدام همه خواسته های ما بدون كوچك ترین مانعی برآورده شوند، از شرایط موجود حس خشنودی می كنیم و هیچ تلاشی برای بهبود شرایطی كه در آن هستیم انجام نمی دهیم و به دنبال پیشرفت نخواهیم بود.
اصولا بروز نیازها و خواسته های جدید كه محركی برای حركت رو به جلو است، نتیجه آن است كه به بعضی از خواسته های خویش نرسیده ایم. بدین ترتیب ما در حالی كه احتیاج فرزندان خویش را برآورده می كنیم، باید آن ها را آماده كنیم كه از نظر شخصیتی، اجتماعی و روانی به پله های بالاتری دست پیدا كنند
به خودتان مسلط باشید
گاهی وقت ها والدین با جبهه گیری و سخت گیری های نامناسب، ناخواسته به این رفتارها دامن می زنند و متأسفانه چرخه معیوبی ایجاد می کنند. این کار نتیجه ای جز ناامیدی و ناکامی برای شما و فرزندتان نخواهد داشت.
بهترین ترفند برخورد با بچه های متوقع
بچه از روی فطرت میل دارد ازاد باشد، هر چه می خواهد بکند، به همه چیز دست بزند و هیچ شخصی مزاحم او نشود، ولی این کار به صلاح بچه نیست، برای این که او نیک و بد را نمی شناسد و خیر و شر خود را نمی فهمد. همه بچه ها نیاز به توجه و محبّت والدین دارند، ولی برخی بچه ها بطور مداوم و بدون درنگ از والدینشان توجه و محبّت می خواهند. در بیشتر موارد دلیل این است که بچه از جانب یکی از والدینش مورد لطف، محبّت و توجه کافی قرار نگرفته است. دلیل ديگر این مسئله، حس نا امنی و وابستگی شدید است، ولی اصلی ترین علت این مشکل، گوش به فرمان به فرمان بودن والدین به فرمایشات اوست.
روانشناسان درباره محبّت بیش از حد والدین می گویند که زيادي محبّت بیش از نامهربانی و کم توجهی اثر زیانبخش دارد. هرچه بچه بزرگتر می شود، والدین باید در عین وسیله محبّت، به وی بفهمانند که این محبّت و توجه تا پایان زندگی ادامه نخواهد داشت و او در آينده باید خودش به حل مشکلاتش بپردازد و استقلال و اعتماد به نفس داشته باشد.
برای اینکه بچه آرام آرام استقلال پیدا کند و خود را از وجود والدین بينياز سازد و بتواند مستقل زندگی کند، باید هر عمل کوچکی که انجام می دهد و اعتماد به نفس وی را اشکار می کند، مورد ترغیب والدین قرار گیرد.
نتیجه گیری
تربیت کردن فرزندان از اهمیت ویژه ای برخوردار است و والدین باید از سنین بچگی در تربیت فرزندانشان دقت لازم را انجام دهند برای این که پس از شکل گیری شخصیت بچه اصلاح کردن آن به سختی انجام می شود و والدین را دچار مشکل می کند. مراجعه به روانشناس کودک و نوجوان برای پیدا کردن مسیر تربیتی فرزندان توصیه می شود و میتواند والدین را در این زمینه راهنمايي کند.